زیاد نوشت!
نمی دانست
آنجا کسی گوش نمی کند
اینجا کسی نمی خواند!!
زیاد نوشت!
نمی دانست
آنجا کسی گوش نمی کند
اینجا کسی نمی خواند!!
گفتم دست خالی،زشت است
مهمانی رفتن!!
دست پُر آمده ام
دستی پُر از گنـاه
چشمی پُر از امیـد
بمانم یا برگردم؟!؟
چانه زدیم
برای خلاصی از جهنم زده بودیم...
امان را گرفته بودیم تا حالا
خلصنا من النار یارب!!
نفرین می گویند
این را بعد از مستجاب شدنش فهمیدم!