او از من فاصله گرفت که چرا عیبهایم را می گویی!!
او از من فاصله گرفت که چرا عیبهایم را می گویی!!
دوروبر یه عالمه نامرد نبود
جز فراق رفقا دردی نبود
از خیانت و کلک ردی نبود
قدیما قدیمیا مشتی بودن
تو نواها عاشق دشتی بودن
وارد کوفه شد
همه به استقبالش رفتند...
"صل علی محمد پور پیمبر آمد"
"حسین حسین شعارماست شهادت افتخار ماست"
"ما اهل کوفه هستیم،از عشق حیدر مستیم"
به قصر که رسید
نقاب را برداشت
ابن زیاد...
دلش نیامد خود
بی احترامی کند
زبان دوستی را قرض گرفت
برای ناسزا گفتن..
و دست دوست را
برای سیلی زدن
به استاد...
در یاری حسین...
شش ماهه ،منبرش شده دستان حسین...
از بسم الله گریه تا...
سپاه کوفه سراپا گوش این بار...
با خطبه ی گریه!!
و لبخندی خونی
بخش پایانی خطبه...
صله کوفیان شده بود تیری سه پر
تیری سه سر...
یا حسین
فرزندان وهب نیز از تو می گویند:
" اگر امام حسین (ع) به ما تعلق داشت در هر قسمت زمین برایش یک پرچم و مناره برافراشته می کردیم و مردم را به مسیحیت دعوت می کردیم"