گفتم "نه بابا واسه چی؟
دعا کن 57 سال عمر کنم
اندازه امام حسین!"
...پی نوشت...
به مناسبت روز تولدم 21 اردیبهشت...
گفتم "نه بابا واسه چی؟
دعا کن 57 سال عمر کنم
اندازه امام حسین!"
...پی نوشت...
به مناسبت روز تولدم 21 اردیبهشت...
که می نامی اش علی اکبر...
گریه بر حسین بود.
باور نداری بپرس ، از اول گریه کن اش
حضرت آدم...
و کوفه را پایتختش قرار می دهد
تا پایانی باشد بر سفر بی پایان حسین...
پابه سن گذاشته ها فریاد زدند"محمد آمده یاری حسین"
جوان تر ها حیران وسط معرکه می شنیدند
"این سحر حسین است
او هم مثل پدرش ساحر است و کافر...
فریب نخورید...
با شمشیرهایتان فتنه ی این جادوگر را بخوابانید..."
خاطرات با تو بودن را
چند روزی می گذرد از ان روز
گلها همگی خشکیده و و زرد
قرص مصرف می کنند از افسردگی...
حتی نخل جوانمان، قامتش خمید!
خواستم بدانی ،حتی اندازه کود هم ارزش نداشت
خاطرات با تو بودن...