موسی جان
عاشقم باش
مردم را هم عاشقم کن
گفت:
خدایا عاشقت هستم
ولی مردم را چگونه عاشق کنم؟
خطاب آمد
برایشان بگو از نعمتهایم
که به آنها داده ام
وقتی دیدند همه خوبی ها پیش من است عاشقم می شوند
موسی جان
عاشقم باش
مردم را هم عاشقم کن
گفت:
خدایا عاشقت هستم
ولی مردم را چگونه عاشق کنم؟
خطاب آمد
برایشان بگو از نعمتهایم
که به آنها داده ام
وقتی دیدند همه خوبی ها پیش من است عاشقم می شوند
60 هزار خوب
همه عذاب شدند
فرمود خدایا خوبان چرا؟
ندا آمد شعیب
خوبان با بدان ساختند و
خشمگین نشدند از گناه!
آیه 89
عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا
از زبان شعیب است که می فرماید
فقط بر خدا اعتماد داریم.
احترام نمی گذاشتند
می گفتند فقط سرمایه دارها لایق احترامند و تو فقیر
حتی تهدیدش کردند به سنگسار شعیب پیغمبر را!
-----------------------------------------------------------------
داستان تکرار شد
او می گریست تا نابینایی
و خدا بینایش می ساخت
ای شعیب
گریه ات برای بهشت است؟به تو دادم
از ترس دوزخ است؟بر تو حرامش کردم
گفت خدایا نه بهشت نه دوزخ
از شوق لقا و رسیدن بتوست
فرمود خدا:
حال که چنین است
خدمتکارت می کنم ده سال پیامبرم موسی را!