که از کم بیداری می نالم....
اما
چگونه رفتن با ماست.
عمرسعد هم بخشیده می شد
وقتی که عصرعاشورا گریست.
اگر به فرمانت بودم
چه می کردی؟
گفتم:کدام راه؟
بی راهه است برگرد...
می گفت گل هم گلهای قدیم.
بی راهه رفتن عشق است