ویترین اخلاقِ عمومی جامعه است
خبری نیست از پروازشان
از منابع آگاه مطلع می شوم
ناجا کبوتران همسایه را
در پارتی شبانه ایی دستگیر کرده
همراه چند گربه ی فراری!!
پی نوشت:
چقدر به آقای همسایه گفتم
این دیش لامصب را
از کنار مسکن مهر کبوتران بردار
به گوشش نرفت که نرفت!
اما نمیدانم چرا
کسی به اجلاس دعوتمان نکرد؟!
خب این را به حساب عدم تعهدشان می گذاریم!!
پی نوشت:
منظور عدم تعهد به خیلی چیزهاست...
و کتک کاریهای خانوادگی!!
چشمان کبوتر خانوم کور شد...
گویا دیشب می خواسته از این ور باغچه برود آنطرف
آقای گربه دستش را می گیردو می گوید
"افتخار همراهی می دهید...!"
او هم از لج جفتش ، دست گربه را محکم فشار میدهد
صبح فقط بال هایش مانده بود و
چند پر سفید!!
انگار با خدا دعوا دارد؟!!
این دخترک را می گویم
که اگر بنشیند
لباسهایش "جِر" می خورد
تا بنا گوش!
در چهره ی این مانکن های پشت ویترین...
برعکس مانکن های سیار...
تو بگو یک ذره!
هیچ!
100 هزارتومن موجودی...
کفاف می کند یا نه با خودتان...
قرمز شده بود
انگار خیلی گریه کرده باشد...
چند روز بعد
بی جان افتاده بود
گوشه ی حیاط
بعدها فهمیدم
از این غصه دق کرده
که جای گنبد
هم نشین شده است با
دیش ماهواره
با این تفاوت
که دیروز زن در پشت جبهه بود و
امروز در خط مقدم
با کفشهای
پاشنه ی بلند!