می خواهی خرابم کنی تا معبدت را بنا کنی؟
مردم برای جدا کردندشان وسط می آیند.
مشت و لگدها می شود نصیب مردم...
خودش را جهنم ...
تعجب ندارد
دستش را در جنگ داده است
دینش را پس از جنگ...
شده تفریح سالم اینجا...
پسرک دخترک سگی پشمی...
عکس می گیرند کنار کرخه و اروند...
سی هزار تومن شهریه ی حوزه اش را با وضو
و قصد قربت به ستاد انتخاباتی آقای رئیس امروزی و شهردار آنروزی داد...
با هزاران امید...
می دانست شب اخر است...چند قرص خواب آور بالا انداخت و ارام چشمانش را بست!!
فردا صبح با صدای بچه ها که بیدار شد/ چای و پنیر و گردو را که جلویش دید/متعجب از خود پرسید /هنوز زنده ام؟ یا شاید خواب ...!!؟/ اخبار صبح گاهی جوابش را داد
به دلیل مصرف بیش از اندازه، ازدیشب با قطعی گاز مواجه بوده ایم....
کنار کارت عروسی اش گذاشتم
تاریخ هردو یکی بود.
گمان می کنم گوجه ها هسته ایی باشند
یا نانویی...
شاید هم فضایی...
بعید هم نیست در پژوهشگده رویان شبیه سازی شده باشند...
........................پی نوشت:
با اقتصاد اصل انقلاب را نشانه گرفته اند...