تا جمعۀ موعود
من کشور بی حاکمی هستم...!
مثل یک لطیفه می ماند
اگر فکر کرده ایی
حسین این همه را
برای بهشت، فدا کرد!
آدم های اینجا از تو تظاهر می خواهند و ریا
و تو ای تمامی صداقت
اینجا جایت نیست!
بهتر است بمانی پیش خدا...
این موی بیرون زده از روسری دخترکان
طنابی است محکم، دور دستان ظهورت...!
وقتی آن گرگ شنید
با ریشه های چادرت
محبان علی را بهشتی می کنی
چادر خاکی شد!
تو را به خدا سپردیم و او چنان عاشقت شد
که حالاحالا ها غیبت ادامه دارد!