پرواز می کرد از خوش حالی
ابلیس را می گویم!!!
بهش گفتم دعا کن نوکرامو
باچشمای پرازاشک زیرقبه
دعاکرد تک تک سینه زنامو
***
تو گفتی کربلا گفتم بفرما
گناهت فاصله انداخت اما
توجاموندی و من جات گریه کردم
گله کردی تواز من پیش زهرا
***
یه لحظه از شما غافل نبودم
دعا کردم همیشه توی هرحال
اگه باور نداری حرف من رو
بپرس از کوفیای توی گودال
***
یه عمره من هواتو دارم اما
تورفتی از پی عشقی زمینی
رهام کردی ولی رهات نکردم
آخه ،سینه زن ام البنینی
***
یه عمری توی روضه ها نشستی
خودت گفتی غلامت شم قبوله؟
منم گفتم قبوله نوکرم باش
ولی حالا چشات دنبال پوله!
--------------------------------------------پس نوشت:
1-دلم پره از دست بعضی بچه های هیات
2-چون بر اساس سبکه یکم بالا پایین داره
3- هر کی می تونه کاملش کنه
غذایش تر می شد با اشک برحسین
امام سجاد را می گویم!
می دانستم حضوری نمی توانم
دست به قلم شدم،همه را نوشتم
به سمت خانه اش حرکت کردم
ترافیک از چند خیابان انطرف تر
ازدحام جمعیت و مشتاقانش
نا امید کناری نشستم که ناگهان
کسی صدایم زد
و نامه ای به دستم داد
باتعجب باز کردم
خدای من
جواب تمام سوالاتم بود
پایین نامه مهرش را زده بود
علی بن موسی الرضا!
سند هم دارم:
مزار علی بن موسی الرضا چسبیده به قبرهارون است!