هر شبی که
اشک ریختی
برای حسین
شب قدر بود
حاجت محاسنت
آغشته شدن
به خون فرق سرت بود.
شب قدر
محاسنت را هم
رد نکردی
دست خالی
یاعلی...
المغضوب علیهم
و لا الضالین
خانه نشین کردند
صراط المستقیم را
سوره حمد یک عمر
روضه خوانی خداست
بر علی و اولادش!
ابوذر را می بینم و
دقیقا متوجه می شوم
او را نه که نهی از منکر را
تبعید کرده اند به اوج بیابان ها
و بعد حسین را
خیره می شوم تمام
آری این نهی از منکر است
که خونی در قتلگاه
دست و پا می زند
این نهی از منکر است
که سرش روی نیزه هاست.