زنگ خانه نوح را زد
پرسید کیستی؟
گفت غریبه نیستم شیطانم نوح.
نوح پناه به خدا برد
شیطان گفت نترس
آمده ام تشکر
که مردمان را با نفرینت غرق کردی
تا مدتی به مرخصی بروم.
زنگ خانه نوح را زد
پرسید کیستی؟
گفت غریبه نیستم شیطانم نوح.
نوح پناه به خدا برد
شیطان گفت نترس
آمده ام تشکر
که مردمان را با نفرینت غرق کردی
تا مدتی به مرخصی بروم.
شیطان آستین ها را بالا زد
وکمر همت را بست
تا همان گناه را مرتکب شوم.
نزدیکی به اوست.
می شنوی صدای خنده اش را...
از او به خدا پناه ببر.
و بعد از گناه فراموشی
برنامه ای بود که وسواس خناس
روی نقشه برای شیطان توضیح می داد.
باخنده می گفت
توبه را زمین می زنیم!!