من در کنار تو تنهایم
بی تو که واویلاست!
نه عشق
نه معرفت
نه هیچ کدام
درد مرا دوا نکرد!
خدایا مرا
در اغوشت بستری کن
دردلاعلاجم را
خودت فقط دوایی
ان هم بدون
هیچ واسطه و سببی!
فقط خود خود خودت.
این قدر
که گناه را
تحویل گرفتم
اگر خدا را هم!
شاید مرا
صاحب کتاب می کرد!
خدایا
مرا دیدی
درست همانجا
که نباید میدیدی
حالا کفاره چیست؟
کجا باید مرا
ببینی؟
حرم چطور است؟
پس لطفا
جورش کن
هرچه سریعتر
با سپاس!
بنده شدیدا مشتاق
این گونه توبه ها
حتی تصور خوب
از تو هم بد است
مگر خدا اصلا
به تصویر کشیده
می شود؟
خدایا برای
تصورات خوبم هم
ببخش مرا
تصورات بدم
که جای خود!
نه ایمان را درست چشیده ام نه کفر را درست
حتی منافق خوبی نبوده ام خدا!
انگار من مابین این
تعریف های چند ساله
این خط کشی ها و مرزبندی ها
جایی ندارم
ایستاده ام حیران!
باید کسی ازنو
تعریف نو
ارائه کند از بشر
یا باطل کند
بشریت مرا
من مدتهاست که
بلاتکلیف مانده ام
دغدغه ام این بود
تا دیگران گناه نکنند
که دیدم خودم گناه!
آری خدا مرا بازی داد
و اینگونه مکر خدا
رزق ما شد!
خدا عزت مرا می خواهد
ولی چرا این همه
اصرار دارم
برای ذلت
خودم هم نمی دانم!