به خود می پیچید...
دندان هایش را بهم فشار می داد
خودش را می خورد
اما یک "آخ" هم از او نشنید کسی.
شبیه مجتبی شده بود
این دم آخری...
به خود می پیچید...
دندان هایش را بهم فشار می داد
خودش را می خورد
اما یک "آخ" هم از او نشنید کسی.
شبیه مجتبی شده بود
این دم آخری...
falsafidan
توسط:حجاری جهرمی
توسط:مهدی