نه سنگی نه تیری و نه نیزه ای زده بود
در خواب دید
رسول خدا را که تشتی مقابلش گذاشت
" خون حسین را
سرمه ی چشمت کن"
چنین کرد و نابینا شد
گفت :
به چه جرمی؟
فرمود:
جرم تو همین بس
که سیاهی لشگر دشمن بوده ای...
................پی نوشت:
سیاهی لشگر دشمن نیستیم؟
سند:لهوف 186