هروقت خواستم

از تو بخوانم

آیاتی بیش نخوانده

صفحه خیس شد

صفحه تار

اگر چشمانم نبود

زمین که بود در و دیوار حتی جلد کتاب

ناسخ التواریخ را ورق زدم

کاش نمی زدم

هنوز بعدها سالها نفس المهموم را تمام نکرد

بارها پریدم 

صفحه ها نخواندم

چشمم خورد به صحفه ای که

که تو

تو بودی و ابن زیاد و کائن یهودی......

آه

سالهاست دست به آن صفحه نزدم

کاش با نخواندن من نمی شد آنچه شد

خواستم بارها تلاوت کنم

تلاوت آیات کربلا

آیات کوفه

آیات شام

سوره رقیه

سوره زینب

و خودت جزءجزء چون قرآن

اما کاش فقط 30 جزء بودی

انتها نداری ای بی ابتدا

ح س ی ن