از دور میشد فهمید خودشه!

جثه ای بزرگ با شلوار کردی که تا روسینه کشیده بود بالا

یه مسیر مستقیم رو طی نمی کرد

گاهی  چپ گاهی هم به راست

تارسید به من سلام کرد

خجالت زده گفتم علیک سلام

دیوانه  های کوچه هم در سنت ها از من جلوترند!