دختر شعیب  گفت  پدرجان:

  اجیرش کن،

 مردی قوى است  و امانتدار

_به قدرتش پی بردی از آب کشیدن!!

 از کجا دانستی  امانت دار است؟

دختر گفت:

از آنجا که حاضر نشد پشت سرم  راه برود.

موسای نبی را می گفت