شب آخری است

که مهمانم در قم...

تنهای تنها

همراه با سکوتی که

با ویراژ موتورها

دم به دقیقه شکسته میشود!

و شکمی که صدای کلاغ را تقلید می کند...!

شوخی اش گرفته این دم اخری...

و من

بی تو

دیشب هم

نون و پنیر و گوجه

شامم بود!!!