زینب برای اولین بار دیده می شود
انهم درست وسط میدان نبرد
در قلب سپاه دشمن
چه اتفاقی می تواند افتاده باشد؟
یا قیامت بپا شده یا علی اکبر شهید!
تشنه ام ، مثل کاروانی خسته
که از پس راهی طولانی
در کویر خاک و خاکستر
به برکه ای خشک می رسد
خشک، مثل دستهای ترک خورده ی پدرانمان
مثل لب های تاول زده ی برادرانمان
خشک، مثل چشمهای من
چشمهای تو...
وقتی مقتل علی اکبر را می خوانند
ودر تب و تاب گریه می سوزیم
اما دریغ از بغضی
دریغ از اشکی ...
کاکایی
یکی می گفت از گل بهتر است او
شبیه حضرت پیغمبر است او
علی مرتضی آمد به میدان
ولی نه!نه! علی اکبر است او
آشنا