خیال عباس(ع) راحت شد وقتی که دید تنها او مانده و حسین(ع)، آنگاه دل به دریا زد که زودتر از برادر برود و اینگونه بود که دستانش رفت به استقبال حسین(ع)، اما وقتی رفت تازه فهمید کمی زود رفته، حسین(ع) هنوز کار دارد در قتلگاه... پ.ن: قطعا به اشک های مکتوب شما نمیرسد ولی تراوشی بود از ذهنی ناقص و دلی دلتنگ... التماس دعا یاعلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
پ.ن: قطعا به اشک های مکتوب شما نمیرسد ولی تراوشی بود از ذهنی ناقص و دلی دلتنگ...
التماس دعا
یاعلی