پدرم قلب خسته خودش را روی میز گذاشت تا کمی استراحت کنه؛ وقتی به اون نگاه کردم دیدم انقدر بزرگ و زیباست که همیشه آرزوی داشتن اون رو خواهم داشت؛ اما از شدت خستگی انقدر تند تند می تپید که انگار دیگر در سینه اش جا نمیشده و به این کالبد کوچک دنیوی تعلق نداره!!! +پدر، بزرگ واژه حیات و عشق بشریت است! آمده ام برای دست بوسی همه پدرهای عالم که حتی پینه دستهایشان هم مانع فرزندنوازیشان نمی شود + با مطالب جدید بروز هستم و منتظر تابش همیشگی انوار خدایی بندگان خوب خدا