میرود درست قایم میشود پشت همان بت هایی که در دلم ساخته ام ...
وقتی خدا از پشت دستهایش را روی
چشمانم گذاشت از لای انگشتانش آنقدر
محو دیدن دنیا شدم ،
که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم !
میرود درست قایم میشود پشت همان بت هایی که در دلم ساخته ام ...