به بی اعتباری برچسب هایی که به نام زن سند زدند.و فرهنگ نامیده شد
دلم برای عشق هایی گرفته که بعد هر سکس، به شک افتادند
برای عقیده هایی که فقط در تخت خواب شنیده شد..
برای بغض های نُه ماهه ای که شکسته نشد
دلم برای زن گرفته که انحنای تنش بیشتر از تفکرش به چشم آمد
برای آزادی اش که فحشا نامیده شد
برای استقلالش که در سر جامعه هوای هوس انداخت..
برای دفتر شعر و خاطراتش که عصیان نام گرفت
برای خانه بختی که خوش بختی را انکار کرد..
دلم برای زن گرفته است زنی شبیه رقص، درست در وسط عقده های مرد
زنی سنتی شبیه ناموس مرد
زنی مدرن شبیه تمام شهوت های مرد..
و هیچ کس هم به روی خودش نیاورداین همه اکران شدن به سازهای ناکوک مردان را
تمام زنانگی ها، را اشتباه تعریف کردند
و به زن سفره عقدی را چسباندند بی آنکه به گرگ و میش طپش های قلب زن حوالی عشقی به زبان نیامده از ترس قضاوت شدن، توجه کنند..
زنی که فقط به تیراژ هزار عاشقانه آرام تکثیر شداما حق عاشق شدن نداشت..زنانگی را اصلا تعریف نکردندو به زن، هویتی را چسباندند که در..
و دمکراسی در عشق را از زن دریغ کردندو هم آغوشی را تنها بعد از موعد دانستند تا با خیال راحت سر از..
بی آنکه یادشان باشدهم آغوشی به شرط دل ندادن،به اندازه یک خودارضایی هم رسمیت ندارد..
زنانگی را سیبل برچسب ها می کنیم
از تمام زن، مادری را به ناف او می بندیم هم آغوشی را اکرام مرد می نویسیم.و وظیفه زن می خوانیم بی آنکه حتی به روی خود بیاوریم زن هم حق داردزنانه عاشق شود.. زنانه زن شود.. زنانه دل ببندحق دارد افکارش بیشتر از ...
این مطلب رو از یه وبلاگ کپی کردم خواستم نظرتونو بدونم شیخ؟
به نظر من اینطوری نیست اگر کسی حجاب داشت مسلمون نیست اگر کسی حجاب داشت تقوا نداشت هم مسلمون نیست اگر کسی حجاب داشت عفت نداشت مومن نیست اگر کسی حجاب داشت هر غلطی دلش خواست کرد مومن نیست ...