روی لب خنده و
و بین سینه اش
خنجری کهنه را
تیز می کند یواش
منتظر نشسته
تا کندحساب
تک تک خنده ها
آن همه تبسمات زورکی
و بعد مرگ
حک به روی سنگ قبر اوست
"این مزار و مدفن
خدای کینه هاست "
روی لب خنده و
و بین سینه اش
خنجری کهنه را
تیز می کند یواش
منتظر نشسته
تا کندحساب
تک تک خنده ها
آن همه تبسمات زورکی
و بعد مرگ
حک به روی سنگ قبر اوست
"این مزار و مدفن
خدای کینه هاست "