مادر با هزار مکافات
بچه ها را خواباند
اما دوباره صدای سرفه های بابا
آنها را بیدار کرد
این قصه هزارویک شب
مادر و بابای شیمیایی است
مسافر
سلام حاجی.
یادم نیست کجا خونده بودم این متنه رو...
مال کجاست؟
یادم نیست کجا خونده بودم این متنه رو...
مال کجاست؟
شیرازی
سلام
جناب برای شاعر این شعر ،دوست خوبم صبر بخواین از خدا در سختی این روزها .
نفس می کشد ماهی
نفس می زند ابر
زندگی می دود در کوچه های خشک،چون رود
و کودکم پاک می کند قفس را از دفتر نقاشی
نفس می زند درد
نفس می کشد کوه
و تو کودک سلامت را ،خورشید را هدیه می کنی
نفست؛آشیانه ی زخم
پرنده زخمی آزادی
آزادی برای کودکم
که می خندد .که می دود
که می زند به کوچه های روشن
این شهر،بیداری دیرینه را
از درختانی دارد که بوی بهار را
از ریشه می مکند
از ریشه،از خاک
و خاک را
ریه های همیشه بودن را
با همه ی چیزهای خوب دنیا عوض نمی کنند.
آخرین نظرات
-
۱۱ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریجناب لاری زاده سلام روزه داریتون ...
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۵:۴۲ - ماه زدهیه موسیقی می تونه برای یه نفر حلال باشه برای یه نفر حرام
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۰:۲۰ - عسلسلام خوبه که
-
۱۳ اسفند ۰۲، ۲۰:۰۳ - ماه زدهشاید ایستگاه صلواتی اون صادقانه تر ...
-
۱۹ بهمن ۰۲، ۱۹:۳۵ - أنارستان ...تازه آدم میفهمه همه ی اون زخم ها و ناروها ارزشش رو داشت
-
۲۷ آذر ۰۲، ۰۴:۵۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام نوشته های کوتاهتان را ...
-
۱۶ آذر ۰۲، ۲۱:۴۱ - منتظرالمهدی (عج)😔
-
۲۶ مهر ۰۲، ۲۰:۴۲ - سجاد ...مسلمانیم ؛ به ما کارهایی بیش از آه کشیدن آموخته اند
-
۱۴ اسفند ۰۰، ۱۶:۱۶ - میرزا مهدیسلام به مراد دلتون برسید ان‌شاءالله
-
۲۶ آذر ۰۰، ۲۱:۰۹ - سعیدسلام خداقوت عالی لطفا رمز ...
یاد ان شبهایی افتادم که بابا بود..
کاش هنوز هم سرفه میکرد..