هنوز

 این بلا ناتمام

یک بلای دیگری و من

زیر این بلا و

ان بلا فقط

 می زنم زل

به هیچ بودن خودم

و بعد خیره می شوم به تو

و تو زل زدی به هیچ بودن من و

و خیره می شوی

به این خیره سر

خدا

 کی قرار است

شود تمام

بازی بلا و

زل زدن

بهم...!