احساس عین ابر است
می اید
می رود
متراکم می شود
بغض می کند
جلوی افتاب عقل را می گیرد
بارانی می شود
غرش می کند
و بعد دوباره افتاب است و افتاب
هیچ خبری از ابرها نیست
ابرها عین احساسند!
یا احساس شبیه ابر؟
پاک عقلم پشت ابرهاست انگار!
احساس عین ابر است
می اید
می رود
متراکم می شود
بغض می کند
جلوی افتاب عقل را می گیرد
بارانی می شود
غرش می کند
و بعد دوباره افتاب است و افتاب
هیچ خبری از ابرها نیست
ابرها عین احساسند!
یا احساس شبیه ابر؟
پاک عقلم پشت ابرهاست انگار!