اشک ها را می شود نوشت؟!! درست نه ماه پیش، درست نه ماه پیش ، عاشقی ها کردیم در آن حرم اما... اما اکنون دلتنگم... خیلی هم دلتنگم یادتان که نمی رود برات زیارت ما را هم بگیرید؟!
نگاه ما هم خیس باران شد! یاد آن روزها می افتم که از باب الجواد وارد می شدیم واز باب الرضا خارج می شدیم. یاد آخرین روز، که در هتل را زدند وگفتند این ژتون غذا را بگیرید شما فردا مهمان امام رضایید! قسمتتان بشود ان شاء الله.