"الف... فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً. درود و سلام. پنج دیواری شد خانه ی ما! با یک دامنه ی جدید و یک قالب جدید، نویسنده اش اما هنوز همان بهنام است. همانی که نمی دانم می شناسی اش یا نه. این اولین دعوت من است از شما به خانه ی ما. قدم روی چشم هایمان بگذارید و در این شب نشینی ها همراهمان باشید و بگذارید گرمای حضورتان خانه مان را فرا گیرد و ردپای عبورتان روی برف های نشسته جلوی خانه مان به یادگار بماند. این یک دعوت است. یک فراخوان عمومی به صرف چند قرص آرامش بخش و یک شربت سکنجبین. با احترام؛ حضورتان را ارج می نهیم... شبها، که سکوت است و سکوت است و سیاهیآوای تو میخواندم از لایتناهیآوای تو میآردم از شوق به پروازشبها که سکوت است و سکوت است و سیاهیامواج نوای تو، به من میرسد از دوردریایی و من تشنۀ مهر تو، چو ماهیوین شعله که با هر نفسم میجهد از جانخوش میدهد از گرمی این شوق، گواهیدیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دستمن سرخوشم از لذت این چشمبهراهیای عشق تو را دارم و دارای جهانمهمواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.