خدایا
ببخش مرا
می خواستم
ثابت کنم تو را!
خود همین
براهین اثباتم
یک دنیا کفر است!
مائیم گدای حضرت معصومهمحتاج عطای حضرت معصومههمراه رضا ز دیده خون می ریزیمدر روز عزای حضرت معصومهآمد ز مدینه تا که در قم باشددر مملکت امام هشتم باشدیعنی که خدا نخواست تا مرقد اومانند مزار فاطمه گم باشددر سَر هوس دیدن دلبر داردبر سینهء خود داغ برادر داردافسوس که تا دیار ساوه آمددیگر نتوانست قدم برداردزخمی به جگر داشت و در تب می سوختاز داغ برادرش مرتب می سوختهر جا که سَرِ دردِ دِلش وا می شدمی گفت: امان از دل زینب، می سوختبا ناله دو چشمان ترش را وا کردتا سِیر کند دور و برش را، وا کردنومید ز دیدن برادر بود وبا ذکر رضا بال و پرش را وا کردصد آه اگر بر جگرش افتادههر چند جدا ز دلبرش افتادهکی بر بدن برادرش رقصیدند؟کی دست کسی به معجرش افتادهاو خواهر یک امام بود و زینب....!او شاهد احترام بود و زینب....!کی راهی شهر شام بود؟ و زینبدر مجلسی از حرام بود؟ و زینب
مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می ریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
آمد ز مدینه تا که در قم باشد
در مملکت امام هشتم باشد
یعنی که خدا نخواست تا مرقد او
مانند مزار فاطمه گم باشد
در سَر هوس دیدن دلبر دارد
بر سینهء خود داغ برادر دارد
افسوس که تا دیار ساوه آمد
دیگر نتوانست قدم بردارد
زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت
از داغ برادرش مرتب می سوخت
هر جا که سَرِ دردِ دِلش وا می شد
می گفت: امان از دل زینب، می سوخت
با ناله دو چشمان ترش را وا کرد
تا سِیر کند دور و برش را، وا کرد
نومید ز دیدن برادر بود و
با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد
صد آه اگر بر جگرش افتاده
هر چند جدا ز دلبرش افتاده
کی بر بدن برادرش رقصیدند؟
کی دست کسی به معجرش افتاده
او خواهر یک امام بود و زینب....!
او شاهد احترام بود و زینب....!
کی راهی شهر شام بود؟ و زینب
در مجلسی از حرام بود؟ و زینب