کاش کلا زال بود! بعد از سالها اتفاقات خوب و عجیبی داره برام پیش میاد...حتی منی که اینقدر بدم سفر کربلا برام جور شده...تو خواب هم نمیدیدم منِ جهنمی و کربلا!!! گرچه هنوزم باورم نیست...تو این دو هفته، زندگی همش داره بهم لطف میکنه...اما... اما نمیدونم چرا خوشحالم نکرده! یعنی خوشحال شدم...اما....انگار دچار دل مرده گی شدم...درمونش چیه؟! چطوری میشه از غم های گذشته جدا شد؟! و با خوشبختی های کوچیک امروز شاد شد؟! چطور میشه؟! باید شاد باشم ولی نمیدونم چرا هنوز غمگینم...یعنی بنده ی ناسپاسی هستم؟! یعنی دچارِ منیّت هستم؟! چرا هنوز غمگینم و بیزار؟!
(چون یه حاج آقای روحانی هستید پرسیدم، شاید شما جوابی تو دین برام داشته باشید)