امروز درواقع همین امشب برا اولین بار رفتم مجلس عزاداریِ حضرت مادر(س)... تمام وجودِ آدم فریاد میزنه یازهرا....یاحسن...مظلوم امامم حسن...مظلوم امامم علی... اون لحظات بکرترین لحظات زندگیم بودن که خدا کنه هیچ وقت فراموشم نشه... گفتم امشب اومدم و مادر مهربانی ها امضا میکنه جنوبِ امسال رو...زنگ زدن و گفتن اوکی شد... مسافر کربلای ایران هم شدم...ان شاءالله همون جا هم تایید نهاییِ کربلای حسین(ع) رو هم میگیرم از شهدا... خداروهزار بار شکر... تازه امشب معنیِ عزاداری رو فهمیدم...سینه زدن ها و اشک هامون تیرهایی هستند بر پیکر جبهه ی باطل...خدا این جهاد رو از همه ی عزاداران حضرت مادر(س) قبول کنه...دلم میخواد تا عمر دارم سینه زن و گریه کن اهل بیت(ع) باشم... از شما ممنونم این ارسالتون ترغیبم کرد به رفتن به عزاداری...خدا برکت بده به نگاهتون...
تو این گریه ها، التماس میکنم دعای خیرتون رو.... آسمونِ این دنیا همه جاش یه رنگِ... رنگش با نگاهِ یوسف زهراست که صاف میشه...که دیدنی میشه...که پاک میشه...که زنـده میشه! بین این گریه ها نگاهِ صاحب العصر رو بخواین...یا رهایی ام از زندان تن و دنیا رو....چه لطفی داره این زندگی بدونِ حضورِ پسرِ زهرا(س)...سخته زندگی بدونِ او... اللهم عجل لولیک الفرج...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تمام وجودِ آدم فریاد میزنه یازهرا....یاحسن...مظلوم امامم حسن...مظلوم امامم علی...
اون لحظات بکرترین لحظات زندگیم بودن که خدا کنه هیچ وقت فراموشم نشه...
گفتم امشب اومدم و مادر مهربانی ها امضا میکنه جنوبِ امسال رو...زنگ زدن و گفتن اوکی شد...
مسافر کربلای ایران هم شدم...ان شاءالله همون جا هم تایید نهاییِ کربلای حسین(ع) رو هم میگیرم از شهدا...
خداروهزار بار شکر...
تازه امشب معنیِ عزاداری رو فهمیدم...سینه زدن ها و اشک هامون تیرهایی هستند بر پیکر جبهه ی باطل...خدا این جهاد رو از همه ی عزاداران حضرت مادر(س) قبول کنه...دلم میخواد تا عمر دارم سینه زن و گریه کن اهل بیت(ع) باشم...
از شما ممنونم این ارسالتون ترغیبم کرد به رفتن به عزاداری...خدا برکت بده به نگاهتون...