نوشته بودم البته باید از آدما که خودشون رو تو بلا رسوندن به بنده های خدا آزاد می دونن باید وحشت داشت گمونم از خط باید خوف داشت یعنی حرمت ابهتش رو نگه داشت یه زمانی تمرین کردم از خدا بترسم از کم هم شروع کردم دست پایین دست پایین که از بعضی ها که بلا سر آدم می آرن هی ترسیدم هی ترسیدم دیدم کلا دارم بیچاره می شم احساس امنیتم رو کاملا از دست داده بودم
بعد ول کردم این فکر رو بعدها فکر کردم باید از خدا همیشه خجلت زده خجلت زده باشم و....