بعد نماز
پیرمردی
کنارم نشست
پر از حجب بود و حیا
با شرمساری پرسید
ببخشید چرا روز به روز
فقیر تر می شوم؟

کمی جوابش دادم
ولی هنوز قلبم درد می کند