"شیر آب" زانوهای غم را
بغل کرده بود...
و نم نم اشکهایش
گونه های کاشی ها را خیس می کرد...
به سمتش که رفتم
شنیدم می گفت
"یک امشبی دست از سرم بردار
میلاد حسین است حسین
می خواهی آب بدهی
گلها را ؟! "
"شیر آب" زانوهای غم را
بغل کرده بود...
و نم نم اشکهایش
گونه های کاشی ها را خیس می کرد...
به سمتش که رفتم
شنیدم می گفت
"یک امشبی دست از سرم بردار
میلاد حسین است حسین
می خواهی آب بدهی
گلها را ؟! "
برای تو ریختیم
منت هم سرت گذاشتیم حسین
این اشک چه قابل داشت؟!
با صوت قرآن موسی بن جعفر
احساسی می گوید
به سبک حسین بوده تـلاوتش...
پی نوشت:
هجوم این همه غم به تو، چرا؟
گاهی از خوب می پرسم!!
و جواب می دهم مگر
غم ها دل ندارند،که عاشقت باشند.