با گریه می گفت
عاق کرده اند مرا پدرومادرم
و نامم را "علی" گذاشته اند....!
با گریه می گفت
عاق کرده اند مرا پدرومادرم
و نامم را "علی" گذاشته اند....!
چرا که قسم خورده بودند
به آتش بکشند او را...
پی نوشت:
برای همین
وقتی دستشان به علی نرسید...
کربلا کینه هایشان را بالا آوردند...
یکی از شامی ها.
پرسید
"آیا نماز بی لعن بر علی
صحیح است؟"
وارد مجلس که می شود حسن
خبرش کنند
تا ناسزا باران کند
علی را
روز نامردها !!
روزی را هم
نامگذاری کردند
به نام مرد
پی نوشت
به مناسبت میلاد امام علی
پای دیگرش مستراح
این شده بود
زندگی عثمان..."
علی می گوید اینها را !!
زندگی ما اینگونه هست
یا نیست؟
آمدند خانه ی حسین
گفتند"نشانه ای می خواهیم برای اثبات امامت تو!!"
گفت "پدرم علی را که می شناسید؟"
گفتند "آری،خدایش بیامرزد"
پرده ی اتاق را کنار زد
همه دیدند در اتاق نشسته،
علی بن ابیطالب!!!
یادبودی ساخته اند برای ابن ملجم...
به پاس کشتن علی...
منبت کاری کردند حسین را...