گفت "همه چیز را خواستی!"
چیزی شبیه 11 سپتامبر بود
اولین بار که دیدمت...!
با آن دو چشم سیاهت
زدی به برج های دو قلوی دلم
اتقاقا بی قاعده هم نبود
این حادثه!
نفرین می گویند
این را بعد از مستجاب شدنش فهمیدم!
چه بین شما گذشت
گفتمش
"چیزی شبیه ارگ بم
که یک شبِ زیرو رو شد!!
گوش می کنی
می خندی
و دوباره تکرار هزار باره...
چقدر رویایی!!
حالا از آن روزها خبری نیست
زودتر می گفتی برایت
"جغجغه"ایی بیش نبوده ام!!