۳۰۲ مطلب با کلمهی کلیدی «تو» ثبت شده است
این گوسفندها...
نذر کرده اند تا دهۀ اول محرم
پای تکیه ها و دسته های عزای تو
قربانی شوند...
۱۳ آبان ۹۱ ، ۲۳:۴۵
۳
۰
عین لام
اینجا اروند کنار
نخلها را ببین
چه زیبا
به تو اقتدا کرده اند حسین جان
بی سرند
ولی ایستاده!
۱۰ آبان ۹۱ ، ۰۸:۲۰
۳
۰
عین لام
دیروز من علیه السلام ...!
امروز من علیه اسلام...!
من تغییر کرده ام یا تو؟!
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۲
۱
۰
عین لام
دل می گیرد
و مرور خاطراتت
همان چنته...
چرا خوشحال نباشم
لااقل رابطۀ با تو
به دردی هم خورده است.
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۱:۰۷
۱
۰
عین لام
خوبی های تو
بدی های مرا از بین برد...
حسین جان
۰۲ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۵
۵
۰
عین لام
یادت باشد
این تو بودی
که تمام گرمی آغوش مرا دزدیدی!
۰۱ آبان ۹۱ ، ۱۰:۱۶
۲
۰
عین لام
عصا در مقابلم
ولی چرا
یاد تو
زنده می شود
به خاطرم!
۰۱ آبان ۹۱ ، ۱۰:۰۸
۱
۰
عین لام
شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۲ ب.ظ
عین لام
بعضی ها
همین اطراف مثل این لاشخورها
منتظر زمین خوردن من و تو نشسته اند...!
۲۹ مهر ۹۱ ، ۲۳:۳۲
۵
۰
عین لام
هرچه بود بین ما تمام!
و این شروع ماجراست
تو برو بشو عروسک کسی
من دلم خوش است به بی کسی!
۱۰ مهر ۹۱ ، ۱۹:۲۲
۳
۰
عین لام
فتوشاپ ما را بهم میرساند!
من و تو کنار هم.
۰۲ مهر ۹۱ ، ۱۶:۲۵
۲
۰
عین لام