بهشتی که همه عمر خواهند دانست
لیاقتش را نداشته اند
بهشتی که همه عمر خواهند دانست
لیاقتش را نداشته اند
گفت چرا؟
تو دیگر چرا؟
و من خجالت زده
از شرمندگی به جهنم پناه بردم!
سند هم دارم:
مزار علی بن موسی الرضا چسبیده به قبرهارون است!
که پایینش جهنم
و بالایش بهشت ست
طنابی از بهشت آویزان
در دست من و تو
رهایش کنیم
یا
تلاش کنیم برای بالا رفتن !؟
نفسم ، نمرود
مرا روی منجنیقی گذاشته به نام دنیا
و می خواهد پرتابم کند سوی آتشی که نامیدی اش جهنم!
مرا ابراهیم کن
نمی خواهم
و نمی خواهی!
عبادتی
از ترس جهنم
و طمع به بهشت
کی شود ؟
بپا شود عبادتی از شایسته دیدنت
همانگونه که می خواهی!