که پرسید:
"دخترعلی و بچه های حسین را
کجا بردند؟"
با انگشت زندان را نشان داد!
پی نوشت:
نمی دانم شاید در همان سلول
که سالها پیش برای
ابن ملجم شیر آورد
زینب را جا دادند؟!
که پرسید:
"دخترعلی و بچه های حسین را
کجا بردند؟"
با انگشت زندان را نشان داد!
پی نوشت:
نمی دانم شاید در همان سلول
که سالها پیش برای
ابن ملجم شیر آورد
زینب را جا دادند؟!
با بنی هاشم است
چرا که حسین دارد
زینب را عقب می کشد.
سر کشیدن جامی شراب بود...
خدا به داد "زینب" برسد در شام!
حالا نوبت به رنگ زدن خدا می رسد
از بین رنگها انتخاب می کند
سرخی را برای محاسن حسین
و سفیدی را برای موی زینب
کسی ندیده بودش...
تا آن روز، روز دهم
فقط وصف زینب
را شنیده بودند....
و شکستن طلسم های معاویه ...
یک راه بیشتر نبود، انهم
زمینه ی اسارت زینب را
فراهم کردند
و لازمه ی اینکار بود
شهادت حسین
پس او لباس شهادت را به تن کرد
و زینب لباس اسارت را
دیگران نامشان را به فاطمه تغییر می دهند
او از فاطمه تغییر می دهد.
می گفتند از حسادت است اما
نمی دانستند
وقتی علی صدایش می زند فاطمه...
آسمان چشم زینب و حسنین
بارانی می شود!!
به علی گفته بود،که نامش را
گذاشت "ام النینین"