گوشی و لپ تاپ و
اینترنت و تلویزیون را
پرت کنم از خانه بیرون
گمانم نصف راه بندگی را رفته باشم.
گوشی و لپ تاپ و
اینترنت و تلویزیون را
پرت کنم از خانه بیرون
گمانم نصف راه بندگی را رفته باشم.
دیگر گذشت آن زمانها
که در ودیوار خانه
بوی تو را میداد.
این موریانه های لعنتی
همه چیز را
سر کشیده اند.
احترامی که در خانه ندید!
دنبالش گشت...
با بی حجابی در خیابانها
من مثل این گداها نیستم
که زنگ تمام خانه های کوچه را می زند
تا شاید یکی در را باز کند
من فقط درب خانۀ شما
بست نشسته ام!
سیاهی های محرم را در آوردیم
اما این میخ ماند به دیوار...
درست نزدیک درب خانه!
امشب که دیدمش یادم افتاد
روضه خوان فاطمیه
او خواهد بود!