به خانۀ خدا چسبیدند حاجیان
تا ولی خدا کشته شود...
یکسال بعد کعبه در آتش میسوزد
شاید خدا می گفت
"این خانه را دیگر نمی خواهم..."
نکند برای این است
همیشه خوابت را می بینم....
یعنی هرکس برای خودش...
یعنی گور پدر دیگران
زیریک سقف هستیم
اما جدا از هم!
اینجا بیشتر شبیه هتل است
تا خانه!!
کعبه را ببین چه با صفا و صمیمی
یک خانه ی بی اتاق، شده خانه ی خدا...
عین بازی "مار پلّه" است...
تا کمی نزدیکش می شویم
نیش می خوریم از گناه و....
چندین خانه ، عقبگرد...
چسبیدن به خانه ات را نزدیکی نگویند
گاهی برای رسیدن به تو باید از خانه ات دور شد!
هیچ کس حاضر نمی شود
در آن چیزی بگذارد...