دین خدا را
آب می داد
برای همین
خونش را
پرتاب می کرد
سمت آسمان
با این چندسی سی ها
کار راه نمی افتد
باید دریایی خون داد...
پایشان خون تو ریخته می شود...
میوه و ثمرشان "سر" است...
میوه های رسیده ایی
که چیده می شوند با سنگ
تبرکی آن را به محاسن کشیدی
چرا که خدا خونش را
به امانت گذاشته، در رگ های تو حسین جان
به تصویر بکشد خودش را
قلمش، دستان عباس می شود و
مرکبش خون حنجرت...
خون حسین را به آسمان می برند...
و هیچ کس امیدی ندارد به حیات دوباره اش
می گویند گروه خونی دین نایاب است
چنین شد که حسین خونش را اهدا کرد!