و یا به عبارت دیگر
بعد عمری زندگی
طلاق گرفتن این دو را
مرگ گویند!
و یا به عبارت دیگر
بعد عمری زندگی
طلاق گرفتن این دو را
مرگ گویند!
به همین دیگری که سلامت را رساند
میدهم برایت بیاورد
خبر مرگم را...
"بیا برای هم بمیریم..."
با عجله گفتم "اولم"
و قبل از آن
تو برایم جان داده بودی...!!
قهروآشتی دیگر حربه ایی است کهنه!
مانده یک راه فقط
آنهم یک مرگِ پرسروصدا!
هیچ مرگی
برازنده ات نبود حسین جان
نه ! نه!
از مرگها
دست شهادت را گرفتی و
با کرمت بها دادی
از آن روز شهادت شد
منتهای آرزوی خوبان!
و صورت به شیشه ی پنجره چسبیده...
روزها را می بینم که در ایستگاه
با دستمال های سفید و سیاه
برایم دست تکان می دهند...
همه ی اقوام دور هم جمع شوند...
عزیزی را پیش خود می برد...
تا صله ی رحم زوری باشد
مراسم خاک سپاری و ختمش!!