مترسکی می خواستی...
اما چرا من؟!
آن روز بارانی
من و تو
آنقدر بهم نزدیک...
چه خوش خیال
منِ ساده!
نمی دانستم زیر چتر آمده ای
نه پیش من!!
هیچ شباهتی به هم نداریم...
من با "میم" آغاز می شوم تو با "تا"
پایان من"نون" بود و انتهای تو "واو"
من "یک" نقطه ایم و تو "دو" نقطه ایی
پس چرا ما را بهم رساند "واو"؟چرا؟!
حتی در "ما"شدن
از خود اثری گذاشتم "میم"
اما "الف" ما کجا
"تا"و"واو" کجا؟
راستی چه شباهتی داریم
من و تو
؟
مثل این چراغ تیر برق شده
همین که روبروی خانه ی ماست!
خودش خاموش می شود
و همینطورکی روشن!
مال هیچ کس هم
نخواهی بود"
تو بگو خودخواهی
من نامش را می گذارم
غیرت!!
همانگونه که تو
نام خیانت را
گذاشتی آزادی!