رابط ما و خدا بودی
زندانی ات کردن
در پادگان ها...
این حصر و تبعید
کمتر از
کشتن شما نیست.
پی نوشت:
میلاد امام نقی مبارک
و پیری فقط افسوس خورد...
میلادت مبارک
"شیر آب" زانوهای غم را
بغل کرده بود...
و نم نم اشکهایش
گونه های کاشی ها را خیس می کرد...
به سمتش که رفتم
شنیدم می گفت
"یک امشبی دست از سرم بردار
میلاد حسین است حسین
می خواهی آب بدهی
گلها را ؟! "