از هر کس چیزی را
از عباس اول دستانش را
بعد چشمانش را
مکثی کرد!
دلش نیامد
سرش را هم نَبَرَد...!
از هر کس چیزی را
از عباس اول دستانش را
بعد چشمانش را
مکثی کرد!
دلش نیامد
سرش را هم نَبَرَد...!
و من از او می خواهم
بگذارد دست بکشم
روی صورتش
این چشمان و لبهایت
برای من "خط بریل" است.
مدتهاست
باران به خود ندید...
شاید نماز بارانی
باید...!
انها که اشک ندارند
با دست چشمانشان را می گیرند!!
حکماً از خجالت است!
شاید می خواهند کسی
آنها را نشناسد!!
چشم توست!
چشمانت را بر می دارم
تا دلت همیشه با من بماند!
چیزی شبیه 11 سپتامبر بود
اولین بار که دیدمت...!
با آن دو چشم سیاهت
زدی به برج های دو قلوی دلم
اتقاقا بی قاعده هم نبود
این حادثه!
برای تو ریختیم
منت هم سرت گذاشتیم حسین
این اشک چه قابل داشت؟!