دستور داد کعبه را بسازند.
باز هم نشد...
می دانی
من یوسفم و
برادرانم گناهانی که مرا
در چاه این دنیا انداخته اند
چشم در راه کاروان مرگ دارم
تا مرا به حکومت آخرت برساند....
شیطان آستین ها را بالا زد
وکمر همت را بست
تا همان گناه را مرتکب شوم.
و بعد از گناه فراموشی
برنامه ای بود که وسواس خناس
روی نقشه برای شیطان توضیح می داد.
باخنده می گفت
توبه را زمین می زنیم!!
داستان اینجاست که فکر گناه نیز نباید کرد.
که فکر گناه،به همراه خود گناه را خواهد آورد.