آنقدر حرف مرا
گوش ندادی...
گوشت،تار عنکبوت بسته است.
این گوش است
نه چاه مستراح!!
زیاد نوشت!
نمی دانست
آنجا کسی گوش نمی کند
اینجا کسی نمی خواند!!
چشم دادی
دیدن را
عنایت!
گوش دادی
شنیدن را
دانستم/می پرسد برای پرسیدن.../
و دست به قلم می شود را نویسنده گویند.
به مادر حسین اقتدا می کنند
با گوش های خونی...
پی نوشت:
مهیج الاحزان ص 569
نمی شنید
مدتها بود
که گوشش شده بود
مستراح شیطان...
چیز زیادی نخواسته بودم
یک جفت گوش شنوا...