انکار تو بود...
آسمان خاک آلودست
می بینی اش نشسته کناری
و خود را در عبایی عربی پیچانده
منتظر تا نمازی بخواند...
آمبولانس می رسد
و درب غسالخانه غوغا
چشمانش برقی می زند...
رزق امروز رسیده...
جاده ساحلی،کباب،قلیان
شده تفریح سالم اینجا...
پسرک دخترک سگی پشمی...
عکس می گیرند کنار کرخه و اروند...
خواست نشانی از او نباشد
تا خلق تماشاگر معبودش باشند فقط
پس راهی قتلگاه شد...
بعد شهادت تو بود
که خورشید گرفت...
می گفتند کسوف است نترسید...
نمی دانستند سیلی به رخسارش زده آفتاب...
..................پی نوشت:
بحار ج45 ص 127
سری که از تن جدا شده را
می خواهند بلند کنند راهی ندارد جز اینکه یا از...
پی نوشت:
اگر دلش را داری ادامه اش را بخوان
دیگر ایرادی بر من نیست.
که خود انتخاب کرده ای...
آن ماه نتوانست برای دیدن پدرومادرش به روستا سر بزند...
سی هزار تومن شهریه ی حوزه اش را با وضو
و قصد قربت به ستاد انتخاباتی آقای رئیس امروزی و شهردار آنروزی داد...
با هزاران امید...
آخرین نظرات
-
۲۸ مرداد ۰۳، ۱۲:۲۷ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام ایام به کام دعوت می کنم برای ...
-
۶ مرداد ۰۳، ۱۴:۰۳ - ناشناسدهانشان شکسته باد .....
-
۲۷ تیر ۰۳، ۰۹:۴۹ - میرزا مهدیاحسنت
-
۲۸ خرداد ۰۳، ۱۵:۵۱ - هیپنو تیکاز او کنار بکشی الزاما زهیر خواهی شد؟!
-
۱۱ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریجناب لاری زاده سلام روزه داریتون ...
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۵:۴۲ - ماه زدهیه موسیقی می تونه برای یه نفر حلال باشه برای یه نفر حرام
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۰:۲۰ - عسلسلام خوبه که
-
۱۳ اسفند ۰۲، ۲۰:۰۳ - ماه زدهشاید ایستگاه صلواتی اون صادقانه تر ...
-
۱۹ بهمن ۰۲، ۱۹:۳۵ - أنارستان ...تازه آدم میفهمه همه ی اون زخم ها و ناروها ارزشش رو داشت
-
۲۷ آذر ۰۲، ۰۴:۵۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام نوشته های کوتاهتان را ...